سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، زنده کننده جان و روشنی بخش خرد و کشنده نادانی است . [امام علی علیه السلام]
بیستجان لنجان
 
بیستگانی
 

بیستگانی ، اصطلاح دیوانی فارسی در متون قدیم به معنای حقوق و جیرة سپاهیان ، مطابق با عِشْرینیّة عربی .به گفتة خوارزمی ، دایرة المعارف نگار سدة چهارم (ص 65)، عشرینیّه در خراسان چهاربار در سال پرداخت می شد. قدامة بن جعفر (متوفی 337) حقوق سپاهیان را تِسعینیّه می نامد و پرداخت آن را چهاربار در سال یعنی هر نود روز یک بار ذکر می کند (ص 16). گردیزی (ص 143) و ابن خلّکان (ج 5، ص 464) به نقل از کتاب التاریخ فی اخبار ولاة خراسان ابوعلی سلاّ می (متوفی 300) که اکنون در دست نیست ، اظهار می دارند که در دورة حکومت عمروبن لیث صفّاری (265ـ287) هر سه ماه یک بار از سپاهیان سان دیده می شد و حقوق آنان پرداخت می گردید. ابن خلّکان به سابقة این امر در زمان انوشیروان اشاره می کند که به نظر بارتولد، این شباهت تصادف محض نبوده است (بارتولد، ص 221؛ ترجمة فارسی ، ج 1، ص 478ـ479؛ نیز رجوع کنید به زرّین کوب ، ص 653ـ654).

ابن حوقل ، در قرن چهارم می نویسد که در سراسر مشرق هیچ حکومتی منظمتر از سامانیان ، عشرینیّة سپاهیان خود را نمی پردازد. امیر ابوصالح منصوربن نوح هرگز در پرداخت به موقع حقوق سپاهیانش در پایان نود روز غفلت نورزید (ص 468ـ469، ترجمة فارسی ، ص 198). عُتبی ، تاریخنگار اوایل دورة غزنویان ، در اشاره به پرداخت حقوق سپاهیان منصوربن نوح به هنگام جلوس او کلمة جمع عِشرینیّات را به کار می برد که شاید بر کاربرد بیستگانی در دوران سامانیان دلالت داشته باشد (قس با کاربرد بیستگانی در طبری ، ج 5، ص 1381؛ عتبی ، ص 187). خواجه نظام الملک ، وزیر سلجوقیان ، حقوقی را که از خزانه به غلامان (برده ـ سرباز)و سپاهیان هر سه ماه یک بار می پرداخته اند، بیستگانی می خواند و می نویسد این رسم که به زمان پادشاهان باستانی بازمی گردد، همچنان در دورة غزنویان نیز معمول بوده است (چاپ دارک ، ص 135).

بنا بر گزارش بیهقی (چاپ فیاض ، ص 65، 336، 348، 507، 555، 581، 600، 660، 679) از دورة سلطان مسعود غزنوی دو اصطلاح اِجری (= جیره ) و بیستگانی با هم ولی کاملاً متمایز از یکدیگر به کار رفته اند. بیستگانی مزد سربازان بوده و به صورت نقدی (ص 709) و گاه به شکل برات (ص 600؛ ص 336: تَسبیب ) پیشاپیش پرداخت می شده است (ص 726؛ نیز رجوع کنید بهتاریخ سیستان ، ص 293؛ تویسرکانی ، ذیل واژه ). بازورث (ص 123ـ124) نیز می نویسد که بیستگانی اغلب در هنگام بازدید از سپاه پیشاپیش پرداخت می شده تا افراد سپاه بتوانند خود را برای نبردی که در پیش دارند مجهّز سازند؛ در حالی که فرماندهان و حقوق بگیران ] اجری خواران [ دولت غزنوی مقرّری ماهانه (مُشاهره ) دریافت می کردند و تردیدی نیست که پرداخت مواجب سپاه در فواصل بیشتر مرجّح بوده است ، زیرا آنان غالباً در مرزهای دورافتاده یا در میدانهای نبرد درگیر بودند.

به نوشتة ابن حوقل ، سامانیان در همان موعد مقرر، ابتدا حقوق غلامان و خاصّان و فرماندهان عالیرتبه و سپس حقوق دیگران را می پرداختند (ص 469، ترجمة فارسی ، همانجا؛ نیز رجوع کنید به بازورث ، ص 124). از برخی بخشهای تاریخ بیهقی هم مشخص می شود که دربارة مواجب و جیرة چاکران و غلامان نیز بیستگانی به کار می رفته است (چاپ فیاض ، ص 198ـ199، 581).

در این که چرا بیستگانی که مشتقّی از بیست است در این معنی به کار رفته بسیار بحث شده است . به گمانی حقوق سپاهیان هر بیست روز یک بار پرداخت می شده است (کازیمیرسکی ، ذیل «عَشرِینیّة »؛ بنیاد فرهنگ ایران . شعبة تألیف فرهنگهای فارسی ، ذیل واژه ؛ نظام الملک ، چاپ اقبال آشتیانی ، ص 123،پانویس 1؛ بیهقی ، چاپ دبیرسیاقی ، ص 177). این نظر قابل قبول نیست ، زیرا باوجود به کار بردن تقویم دوازده ماهه ، دلیلی برای پرداخت حقوق در فواصل بیست روز وجود نداشته است . توضیح مَنینی (ج 1، ص 89) هم که می گوید حقوق هر سرباز بیست دینار بوده ، غیرقابل قبول است ، زیرا این مبلغ برای اجرت سرباز بسیار زیاد بوده (بیهقی ، چاپ نفیسی ، ج 2، ص 1068) و بیست درهم در ماه بیشتر قابل قبول است . بارتولد نظری پیشنهادی دارد که چون کل حقوق سپاهیان در زمان سامانیان بیست میلیون درهم بوده اصطلاح بیستگانی معمول شده است (ص 230، پانویس 11). نظر دیگر آن است که بیستگانی به شمار کسانی (بیست ) مربوط می شود که هربار حقوق می گرفته اند (انوری ، ص 79ـ82). به هرحال به نظر می رسد که در دورانهای بعد، اصطلاح بیستگانی به معنای بیست درهم در ماه در تشکیلات نظامی معنای گسترده تری یافته و علی رغم تغییراتی که در مقدار و روزپرداخت آن پدید آمده بود همچنان به کار می رفت (گردیزی ، ص 86، پانویس 12، ص 269، پانویس 4، ص 311). نفیسی در تعلیقات خود بر تاریخ بیهقی (ج 2، ص 1065ـ 1068) تذکر می دهد که پسوندِ «گانی » را نویسندگان گذشته دربارة مثقال به کار برده اند، برای مثال : کمرِ زر هزارگانی (کمربند شمشیر که با هزار مثقال طلا تزیین شده باشد)؛ ساخت هزارگانی و اُستامِ زرِ هزار مثقال (لجام و یراقی که از هزار مثقال طلا ساخته شود)؛ و کمرِ هفتصدگانی (کمربند هفتصد مثقالی ؛ رجوع کنید به بیهقی ، چاپ فیاض ، ص 190، 347، 351ـ352، 430، 477؛ قس سنایی ، ص 758؛ خاقانی ، ص 566 که هزارگانی به معنای «پرارزش » آمده است ). نفیسی (بیهقی ، ج 2، حواشی ، ص 1065ـ 1068) از این نمونه ها و نظایر آن در متون دیگر نتیجه می گیرد که بیستگانی سکّة بیست مثقالی رایج برای پرداخت مقرّری سپاهیان در دوره های گذشته بوده و بعدها توسّعاً به معنای مواجب به کار رفته است . غنی و فیّاض (بیهقی ، ص 59، پانویس 1) این نظر را محتمل دانسته اند و رضازاده شفق (ص 73) نیز آن را تأیید کرده است . سعید نفیسی با توجه به کلمات «ده دهی » و «پنج دهی »، پیشنهاد می کند که شاید بیستگانی سکّه ای با 20% طلای خالص بوده است ؛ با اینهمه نفیسی معنای اول را ترجیح می دهد (بیهقی ، ج 2، حواشی ، ص 1066، 1068) که به یقین قابل قبولتر است . تردید نفیسی (همان ، ج 2، حواشی ، ص 1068) در این که سربازان چگونه می توانسته اند سه ماه منتظر حقوق خود بمانند بی اساس است ، زیرا معمولاً حقوق آنان پیشاپیش پرداخت می شده است و رسم پرداخت بیستگانی چهاربار در سال ، در منابع دیگر نیز ذکر شده است .

به هر حال ، غیرمحتمل نیست که در موعد پرداخت حقوق سپاهیان بتدریج تغییراتی به وجود آمده باشد، چون در بخشی از سیاستنامه (چاپ دارک ، ص 154) آمده است که الپتکین از غلامی ترک سؤال می کند که مگر بیستگانی و مشاهرة خود را هرماه دریافت نکرده است . این موضوع نیز می تواند دلیلی باشد برآنکه چرا برخی از لغت نویسان بیستگانی را مواجب ماهانه معنی کرده اند (برای مثال جمال الدین انجو؛ رشیدی ؛ شاد، ذیل واژه ؛ فولرس ، ج 1، ص 299؛ نظام الملک ، چاپ اقبال آشتیانی ، همانجا). بعلاوه ، بعدها این اصطلاح دستمزد خدمتکاران ، حقوق کارمندان اداری ، و هر نوع پرداخت نقدی به کارمندان لشکری و کشوری در تاریخ معین را دربرگرفت (جمال الدین انجو، همانجا؛ برهان ؛ هدایت ، ذیل واژه ؛ نظام الملک ، چاپ اقبال آشتیانی ، همانجا).

گردیزی (ص 269، 272) و بیهقی (چاپ فیاض ، ص 199، 581) ترکیب بیستگان خوار (دریافت کنندة بیستگانی ) را نیز به کار برده اند.

منابع : ابن حوقل ، کتاب صورة الارض ، چاپ کرامرس ، لیدن 1967؛ همان ، ترجمة جعفر شعار، تهران 1345ش ؛ ابن خلّکان ، وفیات الاعیان ، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره 1367/1948ـ 1949؛ حسن انوری ، اصطلاحات دیوانی دورة غزنوی و سلجوقی ، تهران 1355ش ؛ واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، ترکستان نامه : ترکستان در عهد هجوم مغول ، ترجمة کریم کشاورز، تهران 1366 ش ؛ محمدحسین بن خلف برهان ، برهان قاطع ، چاپ محمد معین ، تهران 1361ش ؛ بنیاد فرهنگ ایران . شعبة تالیف فرهنگهای فارسی ، فرهنگ تاریخی زبان فارسی ، بخش 1، تهران 1357ش ؛ محمدبن حسین بیهقی ، تاریخ بیهقی ، چاپ علی اکبر فیاض ، مشهد 1350ش ؛ همان ، چاپ غنی و فیاض ، تهران 1324ش ؛ همان : تاریخ مسعودی ، معروف به تاریخ بیهقی ، چاپ سعید نفیسی ، تهران ] 1332ش [ ؛ همو، گزیدة تاریخ بیهقی ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران 1348ش ؛ تاریخ سیستان ، چاپ محمد تقی بهار، تهران ] تاریخ مقدمه 1314ش [ ؛ محمد مقیم تویسرکانی ، فرهنگ جعفری ، چاپ سعید حمیدیان ، تهران 1362ش ؛ حسین بن حسن جمال الدین انجو، فرهنگ جهانگیری ، چاپ رحیم عفیفی ، مشهد 1351ش ؛ بدیل بن علی خاقانی ، دیوان ، چاپ ضیاءالدین سجادی ، تهران 1338ش ؛ محمدبن احمد خوارزمی ، کتاب مفاتیح العلوم ، چاپ فان فلوتن ، لیدن 1968؛ عبدالرشیدبن عبدالغفور رشیدی ، فرهنگ رشیدی ، ج 1، چاپ محمد عباسی ، تهران 1337ش ؛ صادق رضازادة شفق ، فرهنگ شاهنامه ، چاپ مصطفی شهابی ، تهران 1350ش ؛ عبدالحسین زرین کوب ، تاریخ ایران بعد از اسلام ، تهران 1343ش ؛ مجدودبن آدم سنایی ، دیوان ، چاپ مدرس رضوی ، تهران 1320ش ؛ محمد پادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج : فرهنگ جامع فارسی ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران 1363ش ؛ محمدبن جریر طبری ، ترجمة تفسیر طبری : فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی 350 تا 365هجری ، چاپ حبیب یغمائی ، تهران 1367ش ؛ محمدبن عبدالجبار عتبی ، ترجمة تاریخ یمینی ، از ناصح بن ظفر جرفادقانی ، چاپ جعفر شعار، تهران 1357ش ؛ علی بن جولوغ فرخی ، دیوان ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران 1363ش ، ص 370، 393؛ ابوالقاسم فردوسی ، شاهنامه ، چاپ عباس اقبال آشتیانی ] و دیگران [ ، تهران 1313ـ 1315ش ، ج 9، ص 2802؛ قدامة بن جعفر، کتاب الخراج و صنعة الکتابة ، چاپ حسین خدیوجم ، تهران 1353ش ؛ عبدالحی بن ضحاک گردیزی ، زین الاخبار ، چاپ عبدالحی حبیبی ، چاپ افست تهران 1347ش ؛ محمدبن اسماعیل لامعی گرگانی ، دیوان ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران 1353ش ، ص 163؛ احمدبن قوص منوچهری ، دیوان ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران 1363ش ، ص 117؛ احمدبن علی منینی ، شرح الیمینی المسمی بالفتح الوهبی علی تاریخ ابی نصر العتبی ، قاهره 1286؛ ناصرخسرو، دیوان ، چاپ نصرالله تقوی ] و دیگران [ ، تهران 1304ـ1307ش ، ص 418؛ حسن بن علی نظام الملک ، سیاست نامه ، چاپ عباس اقبال آشتیانی ، تهران 1320ش ؛ همان : سیرالملوک ( سیاست نامه )، چاپ هیوبرت دارک ، تهران 1355ش ؛ رضاقلی بن محمد هادی هدایت ، کتاب فرهنگ انجمن آرای ناصری ، چاپ سنگی تهران 1288، چاپ افست تهران ] بی تا. [ ؛

W. Barthold, Turkestan down to the Mongol invasion , London 1977; C. E. Bosworth, The Ghaznavids: their empire in Afghanistan and eastern Iran 944-1040 , Edinburgh 1963; Kazimirski, Darabe-franµais , Paris 1860; I. A. Vullers, Lexicon Persico-Latinum , Vienna 1962; F. Wolff, Glossar zu Ferdosis Schahname , Berlin 1934, repr. Hildesheim 1965.

/ غلامحسین یوسفی ( ایرانیکا ) /

 


کلمات کلیدی: بیستگانی

نوشته شده توسط خدادادموذنی بیستگانی 88/1/22:: 11:24 صبح     |     () نظر
درباره

بیستجان لنجان

وضعیت من در یاهـو
خدادادموذنی بیستگانی
ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن این خاک تشنه بی‌تو به باران نمی‌رسد باغ خزان زده به بهاران نمی‌رسد خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست تنها تو منجی بشر و آدمیتی اصلاً تویی که فلسفه‌ی خاتمیتی تو سِرّ سجده‌های ملائک بر آدمی تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی ماتمکده‌ست کعبه‌ی بی‌تو، خلیل عشق چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق با صد هزار جلوه‌ی مشهود می‌رسی با نغمه‌ی الهی داوود می‌رسی موسی شدی و طور به سویت شتافته‌ست نیل است که به شوق تو سینه شکافته‌ست سیمای تو ز یوسف مصری ملیح‌تر همراه تو مسیح و تو از او مسیح‌تر آیات حسن و فضل و کمال تو بی‌حد است خوی و خصال تو همه عین محمد است همراه توست معجزه‌های محمدی داری به روی شانه عبای محمدی مولا بیا به دین بده روح دوباره‌ای با ذوالفقار فتح، شکوه دوباره‌ای برپاست نهروان و جمل‌های دیگری بیت الحرام و لات و هُبَل‌های دیگری هر سنگ را نگاه تو سجّیل می‌کند یا هر پرنده را چو ابابیل می‌کند باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی باز آ که باز عدل علی را علم کنی باز آ که در مدینه قیامت به‌پا شود صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود در چشم تو شکوه الهی خلاصه است صلح و جهاد تو همه عین حماسه است در هر نگات نور خدا موج می‌زند امید سیدالشهدا موج می‌زند آمیزه‌ی صلابت و احساس دیدنی‌ست در قامتت رشادت عباس دیدنی‌ست سمت تو آب‌های روان سجده می‌کنند بر خاک پات مُلک و مکان سجده می‌کنند بی‌انتهاست نامتناهی‌ست علم تو آئینه‌ی علوم الهی‌ست علم تو تا واژه واژه‌ات ملکوت حقایق است در هر نگات جلوه‌ی صد صبح صادق است داری به دوش پرچم باب الحوائجی در دست توست خاتم باب الحوائجی چشم رئوف توست بهشت برین ما نور ولایتت شده حصن حصین ما دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست پلکی بزن، نگاه تو باب المراد ماست شوق تو در هدایت ما بی‌نهایت است چشمان روشن تو چراغ هدایت است برپا شده‌ست در دل عالم چه محشری دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری من تشنه‌ی نگاه توأم أیها العزیز دلتنگ روی ماه توأم أیها العزیز تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری» کی می‌شود نوای «اَنا المَهدی» تو را … از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان «عَجّل عَلی ظُه
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها
آهنگ وبلاگ